سینی مزه !
توی بغلم بودی و داشتیم با هم سالاد میخوردیم، خونه ی خاله شهلا. کاهوها از زیر چنگال لیز میخوردن و من دنبالشون چنگال رو اینور اونور بشقاب فرو میکردم. یهو دراومدی که: "کاهوها از چنگال فرار میکنن، فکر میکنن هیولاست!" ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------- طناب پارچه ای رو گاز گرفتی طوری که دو طرفش از دو طرف دهنت آویزون بشه. بعد در حالیکه نمیتونی همچین درست با دندونای قفل شده و دهن بسته حرف بزنی میگی : "مامان، بگو وای چه سیبیلای بلندی داری!" (اندر محاسنِ داشتن بابایِ عشق سیبیل و رقابت با وی) ----------------------------------------------------...